السلام علیک یا شاه عبدالله بن محمد باقر علیهم سلام

معرفی روستا. اخبار . گویش محلی. خاطرات . شعر .......

السلام علیک یا شاه عبدالله بن محمد باقر علیهم سلام

معرفی روستا. اخبار . گویش محلی. خاطرات . شعر .......

با کاروان اسرای نینوا

    پس از ورود کاروان اسراى اهل بیت امام حسین علیه السلام به کوفه زینب، ام کلثوم و فاطمه دختر امام حسین هر کدام سخنانى ایراد کردند و با افشاگرى هایشان پرده از جنایات حکومت اموى برداشتند و صداى گریه و ناله از مردم کوفه بلند شد.
    زین العابدین، امام سجادعلیه السلام، به مردم اشاره کرد که خاموش شوند. مردم ساکت شدند و آن حضرت ایستاد و حمدو ثناى الهى را به جا آورد و رسول خداصلى الله علیه وآله را نام برد و بر او درود فرستاد و فرمود:
 
 اى مردم! هر که مرا مى شناسد، مى داند که من کیستم و هر کس مرا نمى شناسد خود را به او معرفى مى نمایم: من على بن الحسین بن على بن ابى طالبم. من فرزند آن کسى هستم که حرمت او را شکستند و نعمت او را گرفتند و اموال او را به غارت و یغما بردند و اهل بیتش را اسیر کردند. من پسر آن کسى هستم که او را کنار شطّ فرات بى آن که از او خونى طلب داشته باشند، به قتل رساندند. من فرزند کسى هستم که با زجر و زحمت کشته شد و همین افتخار براى ما کافى است.
 اى مردم! شما را به خدا سوگند؛ آیا مى دانید که شما براى پدر من نامه ها نوشتید و چون به سوى شما آمد، با او خدعه و مکر نمودید و آن گاه او را کشتید؟ مردم! هلاکت بر شما باد با این ذخیره اى که در عالم آخرت براى خود فرستادید و چه فکر و اندیشه زشت و ناپسندى دارید! شما با کدام چشم به چهره رسول خداصلى الله علیه وآله نگاه مى کنید، هنگامى که به شما بگوید: «فرزندان مرا کشتید و هتک حرمت من نمودى و شما از امت من نیستید.»؟      پس از ورود کاروان اسراى اهل بیت امام حسین علیه السلام به کوفه زینب، ام کلثوم و فاطمه دختر امام حسین هر کدام سخنانى ایراد کردند و با افشاگرى هایشان پرده از جنایات حکومت اموى برداشتند و صداى گریه و ناله از مردم کوفه بلند شد.

    زین العابدین، امام سجادعلیه السلام، به مردم اشاره کرد که خاموش شوند. مردم ساکت شدند و آن حضرت ایستاد و حمدو ثناى الهى را به جا آورد و رسول خداصلى الله علیه وآله را نام برد و بر او درود فرستاد و فرمود:
 
 اى مردم! هر که مرا مى شناسد، مى داند که من کیستم و هر کس مرا نمى شناسد خود را به او معرفى مى نمایم: من على بن الحسین بن على بن ابى طالبم. من فرزند آن کسى هستم که حرمت او را شکستند و نعمت او را گرفتند و اموال او را به غارت و یغما بردند و اهل بیتش را اسیر کردند. من پسر آن کسى هستم که او را کنار شطّ فرات بى آن که از او خونى طلب داشته باشند، به قتل رساندند. من فرزند کسى هستم که با زجر و زحمت کشته شد و همین افتخار براى ما کافى است.
 اى مردم! شما را به خدا سوگند؛ آیا مى دانید که شما براى پدر من نامه ها نوشتید و چون به سوى شما آمد، با او خدعه و مکر نمودید و آن گاه او را کشتید؟ مردم! هلاکت بر شما باد با این ذخیره اى که در عالم آخرت براى خود فرستادید و چه فکر و اندیشه زشت و ناپسندى دارید! شما با کدام چشم به چهره رسول خداصلى الله علیه وآله نگاه مى کنید، هنگامى که به شما بگوید: «فرزندان مرا کشتید و هتک حرمت من نمودى و شما از امت من نیستید.»؟
 
    راوى مى گوید: در این موقع از هر طرف صداى گریه بلند شد و بعضى به بعضى دیگر گفتند: «هلاک شدید و ندانستید.»
    حضرت سجادعلیه السلام فرمود: «مشمول رحمت خدا باشد کسى که نصیحت مرا بپذیرد و وصیّت مرا در راه خدا و رسول خدا و اهل بیتش حفظ کند؛ چون پیروى و اقتداى به ما اقتدا به رسول خداست.» مردم یک صدا گفتند: «اى پسر پیغمبر! ما همه گوش به فرمان تو و مطیع تو و نگاه دارنده عهد و پیمان تو هستیم و هرگز از تو روى باز نمى گردانیم و به هر چه امر کنى اطاعت مى کنیم و با هر که با تو بجنگد مى جنگیم، و با هر که با تو مسالمت کند مسالمت مى کنیم؛ تا از یزید خونخواهى کنیم و از کسانى که به تو ظلم کردند و ستم نمودند بیزارى جوییم.»
    فرمود:
 هیهات! هیهات! اى غدّارهاى حیله باز که جز خدعه و مکر خصلتى در شما نیست! آیا مى خواهید آن چه را که با پدران من نمودید با من نیز روا دارید؟ به خدا قسم چنین امرى ممکن نیست؛ زیرا هنوز جراحاتى را که از اهل بیت پدرم بر دل من وارد آمده است بهبود نیافته و مصیبت جدم رسول خداصلى الله علیه وآله و پدرم و برادرانم فراموش نشده و تلخى آن از کام من برنخاسته است و سینه و گلویم را تنگ فشرده است و غصه آن در سینه من جریان دارد. من از شما مى خواهم که نه ما را یارى کنید و نه با ما بجنگید.
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.