معرفی روستا. اخبار . گویش محلی. خاطرات . شعر .......
درباره من
با سلام واحترام خدمت هم ولایتی های گرامی . اینجانب عبدالعزیز موحدی به سهم خود سعی دارم .خدمتی در جهت معرفی روستا . اخبار. گویش محلی. حکایت و داستان. شعرو خاطرات و سرگرمی ..... را ذر این وبلاگ ارائه نمایم. انشا ا... که مقبول نظر بینندگان قرار گیرد.از بازدید کنندگان گرامی هم انتظار دارم اظهار نظرفرموده .در جهت ارائه خدمتی بهتر بنده را راهنمایی نمایند.
باتشکر- خادم آستان شاه عبدالله ع. - موحدی 09171713349
ادامه...
نام دکتر علی شریعتی . برای همه ما ایرانیان آشنا . دوست داشتنی است . او اندیشمند ومعلمی آگاهی بخش. استاد . دانشمند و معلم شهید. و بفرمایش رهبری " چهره ای مظلوم " که در دلها جا دارد.
گزیده ای از مصاحبه فرزند دکتر شریعتی منتشر شده در سایت آفتاب:
شریعتی روشنفکری است که دردش اصلاح
اجتماعی جامعه، توسعه، پیشرفت و رشد همهجانبه انسان است. یکی از مسائلی که
میتواند مانع باشد، مسئله فرهنگی است: در کشور ما یکی از موانع رشد و
توسعه، فرهنگ است؛ به این معنی که تمدن و فرهنگ ما در چند قرن از فرهنگ غرب
عقب مانده و دچار رکود شده است. از میان عناصر مختلف سازنده فرهنگ (زبان،
هنر، دین، شیوه زیستوتولید، تاریخ، و...)، «دین» در تحلیل دکتر شریعتی
نقشی مرکزی دارد. بهایندلیل که بهقول هگل مردمی که خدای بدی داشته
باشند، همه ابعاد زندگی آنان بد خواهد بود. زیرا خدا یعنی نقطه اوج تمام
ارزشهای انسان که اگر بد و خبیث و خشن باشد، قطعا بر سرنوشت انسان تأثیر
میگذارد. در اساطیر شرق و غرب خدایان بد داشتهایم. سقراط میخواست درک
دینی رایج زمانه و زمینه خود را اصلاح کند. بههمیندلیل هم محاکمه شد.
میگفت این درکی که شما از خدایان دارید، بد و موذی و نامعقول است. اصلاح
دینی در طول تاریخ فلسفه و ادیان قدمت و سابقه دارد. در تاریخ معاصر اسلام
نیز، اصلاح دینی از زمان سیدجمال و اقبال به راه افتاد. دکتر شریعتی آن
را بهعنوان یک استراتژی و متدلوژی أخذ میکند. میگوید ما روشنفکریم،
میخواهیم جامعه بهتری بسازیم. مانع اصلی این ساختوساز، فرهنگ است. عنصر
اصلی این فرهنگ دین است؛ ازهمینرو دین باید اصلاح شود! و نیز میگوید حتی
اگر مذهبی نباشیم، این پروژه را میتوانیم بپذیریم.
اما
مخاطب دکتر الزاما قشر دیندار نبودند، مخاطب او قشر دانشگاهی و تحصیلکرده
بودند؛ افرادی که تحتتأثیر مکاتب چپ بودند. چرا شریعتی باوجود چنین
مخاطبانی، تکیه بر دین را انتخاب میکند؟
درست
است. «دکتر» میگوید بین شما و مردم فاصله است. مردم نمیفهمند روشنفکران
چه میگویند؛ زیرا از دوران مشروطه تاکنون، روشنفکران طرحهای مختلفی ارائه
کردهاند که غالبا شکست خورده است. آخرین آنها کسروی بود؛ اما مسئله اصلی
همچنان این است که در جامعه دینی، دین مانع تحول است؛ پس باید نگاه دین
را اصلاح کنیم. این هم معنای دروندینی دارد. یعنی خواه شخص بهمعنای عمیق
دینی حقیقی، معتقد باشد که با دین نهادینه رسمی موروثی تقلیدی و خرافی
درافتد؛ همچون کرکگور که با کلیسای زمانش درافتاد. و خواه بهعنوان راهحل
اجتماعی- فرهنگی، حتی اگر اعتقاد دینی نداشته باشید، بحث تحلیلی
جامعهشناختی فرهنگ را مطرح میکنید. اسلام جزء تاریخ و فرهنگ این خطه است.
فرض کنیم بههیچوجه اعتقاد دینی هم نداشته باشیم، عنصر دین بهعنوان
یکی از مقومهای فرهنگ را که کسی نمیتواند نفیکند، تنها باید برخورد درست
با این پدیده را دریابد. دکترشریعتی در مقدمه اسلامشناسی، مینویسد: چون
جامعه ما این خصوصیت دینی را دارد و اسلام در اینجا عنصری زنده است، ما
باید به روشنفکران پیشنهاد کنیم تاریخ اسلام را بشناسند. ابتدا ضرورت شناخت
را طرح میکند. یعنی ما باید فرهنگ دینی تاریخمان را بشناسیم. دوم اینکه
باید آنرا اصلاح کنیم؛ بهاین معنا که با روشی علمی تاریخ را توضیح دهیم.
اینکه اسلام در چه شرایطی به وجود آمد و چه دورههای تاریخی را سپری
کرده، تا امروز که به ما رسیده است. بنابراین باید «جاهلیت» عرب را
بشناسیم. دقت کنید که رشته تخصصی دکتر شریعتی تاریخ است، با گرایش تاریخ
تمدن. او در دانشگاه تاریخ تمدن، ادیان، ایران و اسلام را تدریس میکرده
است.
مگر ایشان ادبیات نخوانده بودند...
دانشکده «ادبیات و علوم انسانی» در آغاز تشکیل در مشهد، هنوز دپارتمانهای مجزای امروز را نداشت و همه رشتهها در یک جا بودند.
اتفاقا،
یکی از بحثها درباره دکتر شریعتی این است که بهغلط گفته شده ایشان
جامعهشناس هستند؛ آیا ایشان جامعهشناسی هم خواندهاند؟
بله.
دکترای شریعتی از بین رشتههای علوم انسانی، تاریخ ارزیابی میشود (مرحوم
استاد باستانیپاریزی میگفت من یکی از ارزیابهای آنزمان بودم). خلاصه،
ایشان استاد تاریخ دانشگاه بود. ولی تاریخی که شریعتی درس میداد
جامعهشناسی را نیز به همراه داشت. زیرا او دروس جامعهشناسی را در پاریس
در کلاس درس جامعهشناسان بزرگی چون ژرژ گورویچ و..، آموخته بود؛ بنابراین
وقتی شریعتی میگفت تحلیلی جامعهشناختی میکنم، با استناد به آن استادان و
منابع است. مدرک برای او مهم نبود. کیفیت و منابع بحث او مهم بود. میگفت
گورویچ این نظر را دارد و من این تز را طرح میکنم.
ما نیز نیاز داریم از این دو مرحله
بگذریم تا به روشنگری برسیم. بنابراین به شریعتی، طالقانی، بازرگان، سحابی و
تمام روشنفکران دینی پس از انقلاب نیاز داریم. هرچند ممکن است دیدگاههای
متفاوتی با هم داشته باشند، ولی ما به این تلاش روشنفکرانه نیاز داریم. یکی
از نمادهای بزرگ، شریعتی است و در نتیجه به او هم احتیاج داریم.در میان
سنتهای متعدد روشنگری دینی در ایران، نکته دیگری که مطرح میشود،
چندوجهیبودن شریعتی است که کمتر به آن اشاره شد. شریعتی شخصیتی چندساحته
است که با پدرش همانطورکه گفته شد و بقیه روشنفکران فرق دارد. شریعتی از
نظر انسانی و روشنفکری شخصیت ویژهای است.
نگاهی
به کویریات نشان میدهد کلیشههایی که از شریعتی ساخته شده، ربطی به
شریعتی ندارد. شریعتی فقط به بعد اجتماعیات و اسلامیات خلاصه نمیشود.
شریعتی کویریات هنوز شناختهشده نیست. کویریات شریعتی عبارتاند از وجوهی
از ادبیات، هنر و تجربههای اگزیستانسیال. ابعاد دیگر شریعتی نیز نیاز به
کار دارد؛ طنز شریعتی، زبان او، نسبت کفر و ایمان او و.... بنابراین شریعتی
هنوز ناشناخته است و تصوراتی که در جامعه از او وجود دارد، متناقض است.
عدهای او را مسبب انقلاب میدانند، یکعده او را ضدانقلاب میدانند، عده
دیگر او را خیلی مذهبی و عدهای دیگر او را غیرمذهبی و سنی میدانند.
همانقدر که شریعتی تأثیرگذار بوده، به همان مقدار نیز مورد انتقاد و
مخالفت قرار گرفته است.